جملات و اشعار اربعین حسین با عکس نوشته های تسیلت این روز

جملات و اشعار بلند و کوتاه اربعین
به مناسبت اربعین حسینی مجموعه از جملات و اشعار تسلیت اربعین را در این بخش اردبیل والیبال گردآوری کرده ایم.
گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراستعلم فاطمه دست قلم عباس است.
اربـعین یعنی چهل روز بی کسیدل خوش سرها شدن از بی کسیاربـعین حسینی بر همه ی عاشقان ابی عبدالله (ع) تسلیت باد.
همانا اشک رودیستکـه اگر بـه دریایِ عشقِ حسینوصل نشود،در باتلاقِ سیاهِ دل میماندپس ” فَابْكِ لِلْحُسَیْن “سیدالشهدا جان
اربعین است و جهان یکسره هیأت شده استحرم یار مهیای زیارت شده استتو که حق به مددش کرده نصیبیاد ما باش که دلم یکسره ویران شده است…
باز عاشوراییان پیدا شدندباز هم سوداییان شیدا شدنداربعین غصه های گل کجاستاربعین ناله بلبل کجاستاربعین عشق، عباست چه شداربعین، فریاد احساست چه شد…
گرچه اشک گرمی ارمغان آورده ام مادرنسیم سردم و بوی خزان آورده ام مادرنیاید کس بـه استقبال من زیرا کـه می سوزدز هرُم شعله اي کز سوز جان آورده ام مادربـه این بی دست و پایی بی پر و بالی نمیدانمچه باعث شد کـه رو در آشیان آورده ام مادراگر من زنده برگشتم ز صحرای شهادت هاز صدها مرگ تدریجی نشان آورده ام مادررهانیدم ز طوفان ظلم ها کاروانی راکـه اینک بی برادر کاروان آورده ام مادرحسینت را نیاوردم من و از داغ جانسوزشدل خونین و چشم خون فشان آورده ام مادربـه جا از یوسفت ماندست یک پیراهن خونینکـه با خون دل ان را ارمغان آورده ام مادرکمک کن زینبت را تا کنار قبر پیغمبرکـه مانند تو جسمی ناتوان آورده ام مادر
بسوز ای دل که امروز اربعین استعزای پور ختم المرسلین استقیام کربلایش تا قیامتسراسر درس، بهر مسلمین استاربعین حسینی تسلیت باد
باز دلم خون شد و چشمم گریستآن که درین روز چون من نیست کیست؟باز دگر باره رسید اربعینجوش زند خون حسین از زمین
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارددلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داندکه همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گویدبه هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخونولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خستهبه کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسشهمی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد
عبدالعلی نگارنده
اربعین است و جهان دل به غمت می بندداشک محراب طواف حرمت می بندداربعین سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام تسلیت باد.
اشعار کوتاه دو بیتی اربعین
امشب شب اربعین مصباح هداستدل یاد حسین بن علی شیر خداستپروانه به گرد شمع حق پر زد و سوختامشب شب یاد عشقیاء و شهداست
اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آیدگوئیا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرببلا، شیون و شینی برپاستکز اسیران ره شام، خبر می آید
رود، رودی شنوم از طرف شام، مگرام لیلا به سر نعش پسر می آید؟
کاش می داد کسی بر علی اکبر پیغامکای جوان، مادر پیرت ز سفر می آید
و علی اصغر بی شیر بداند که رباببا دل و سینه پر خون جگر می آید
ای صبا، گوی به عباس که از جا برخیزام کلثوم تو، خم گشته کمر می آید
« صامتا » از چه نگفتی به سر قبر حسینعابدین، خون جگر و دیده تر می آید؟
بوی پیراهن خونین کسی می آید …
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردمچو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردممسافر از برای یار سوغات آورد امامن از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم
اربعین کرب وبلا لذت دیگرداردچند روز دگرشهر چه دیدن داردکاروان، پای پیاده، حرم، بسم اللهذکرلبیک حسین به چه شنیدن دارد…
دلا کوی حسین عرش زمین استمطاف و کعبه دل ها همین استاگر خیل شهیدان حلقه باشندحسین بن علی، آن را نگین استاربعین حسینی تسلیت باد
اربعین است اربعین کربلاستهر طرف غوغایی از غم ها به پاستگویی از آن خیمه های نیم سوزخود صدای العطش آید هنوزاربعین حسینی تسلیت باد.
خواستم این اربعین را کربلا باشم ، نشداز نجف، پای پیاده… کربلا باشم ، نشدزائران بین نمازی در حرم یادم کنیدهر نمازی خواستم در کربلا باشم ، نشدفرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد
اشعار سوزناک تسلیت اربعین
با تو نبود مرا نیازی به کسیدر هر نفسم فقط توام هم نفسیامروز اگر خسته شدم عیبی نیستفردای قیامتم تو فریاد رسی
ایام اربعین تو یا صبح محشر است؟یا روز جانگداز وفات پیمبر است؟
بیش از هزار سال گذشته است و اربعیناز اربعین اول تو، غم فزا تر است
دوران هر حماسه دو روز است و دورتراز ابتدای خلقت تا صبح محشر است
هر جا عزی تو است همانجا حریم توستهر پیر دلشکسته در آن بزم، جابر است
احرام ما لباس سیه، کعبه کربلااشک مصیبت تو فرات است و کوثر است
جابر بپوش جامه احرام و غسل کنکاین سرزمین، مزار بدنهای بی سر است
اینجا نه کعبه، کعبه در اینجا کند طوافاینجا نه خانه، خون خداوند اکبر است
جابر! در این زمین مقدس، وقوف کنکاین جا نکوتر از عرفات است و مشعر است
اینجاست گلبنی که به دامان سرخ آناز حمله خزان صد و ده لاله پرپر است
بالای سر میا که سری نیست در بدنپایین پا بیا که تن پاک اکبر است
بر حنجر بریده او، نام زینب استدر سینه دریده او، قبر اصغر است
جابر به دور قبر بگرد و نظاره کندور از تمامی شهدا، قبر دیگر است
بوی حبیب میوزد از خاک آن مزارآری حبیب، نور دو چشم مظاهر است
جابر بیا به جانب گودال قتلگاهکانجا به گوش، ناله ی زهرای اطهر است
این سنگها که در دل گودال ریختهیادآور جنایت خصم ستمگر است
جابر ز قتلگاه بیا سوی علقمهکانجا حسین را سرو سردار و لشکر است
از جان، مزار حضرت عباس را ببوسچون با سرشک فاطمه خاکش مخمر است
عباس کیست؟ آن که به رزم و به حلم و صبرگاهی حسین،گاه حسن، گاه حیدر است
عباس کیست سرو روان دو فاطمهعباس کیست چشم و چراغ دو مادر است
“میثم” سلام بادبه جابر که بر لبشدر روضه حسین سلام مکرر است
غلام رضا سازگارنخل میثم، ج 3، ص 321
سهم ما همیشه همین بودهزنده باشیــم با نســیــم حرمکربــلایی حساب کــن مـــــرابا همین پخش مستقیم حرمالتماس دعا
مژده ای اهل گنـه بــاز خدا میبخشددو بـرابـر ز شـب قــــدر گدا میبخشدبــهـر تـســکـیـن دل زار دوا میبخشدروزی گریــه ی در مـــاه عزا میبخشدبه گدا، تذکره ی کرب و بلا میبخشدالتماس دعا
دل ما در پی آن کاروان استکه از کرب و بلا، با غم روان استچه زنجیری به دست و بازوان استکه گریان دیده روح الامین استبه یاد کربلا دلها غمین استدلا خون گریه کن چون اربعین است
جملات و اشعار اربعین
با عشق حسین(ع) دل جوان شداین شـــور نصیب عاشــقــــان شداز لطف حسـن(ع) به کل ایـــــــرانویــــزای عـــــراق رایــــــگــان شــدالتماس دعا
پاس و ویزا و بلیط نجف و پیگیریصاحب صبر! بگو دست مرا میگیریاربـعین، کرب و بلا، کوله به دوش رفقاکار روز و شب و ما هم شده خود درگیریبطلب کربلا بحق امام رضا(علیه السلام)
بنازم آنکه دائم گفـتـگوی کــــربـــــلا دارددلی چون جابر اندر جستجوی کربلا داردبه یاد کاروان اربــعـیـنـی با گریه میگویدهمی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد
شعر اربعین«مصیبت»
اي ساربان! اي ساربان! محمل نگهدارآمد بـه منزل کاروان، منزل نگهدار
محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاستاین کاروان خسته دل را منزل اینجاست
این جا بهار بی خزانِ من خزان شداز برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد
این جا همه ی دار و ندارم را گرفتندباغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند
این جا بـه خاک افتاده بودو هست عباسهم مشک خالی، هم علم، همدست عباس
این جا ز هم پیشانی اکبر جدا شدبابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد
این جا ز آل الله منع آب کردندبا تیر طفل شیر را سیراب کردند
این جا صدای العطش بیداد میکردبر تشنه کامان آب هم فریاد میکرد
این جا همه ی از آل پیغمبر بریدندریحانه ی خیر البشر را سر بریدند
این جا ظلم بر عترت و بر آل گردیدقرآن بـه زیر دست و پا پامال گردید
این جا بـه خون غلطید یک گردون ستارهاین جا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره
این جا زدند آل علی را ظالمانهشد یاس ها نیلوفری از تازیانه
این جا چو از خانه بـه دوشان خانه می سوختدامان طفلان چون پر پروانه می سوخت
این جا بـه گردون رفت دود آه زینبحَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب
این جا عدو بر زخم پیغمبر نمک زدهر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد
این جا زگریه ناقه ها در گِل نشستنددُردانه هاي وحی در محمل نشستند
اي کربلا! گل هاي سرخ یاس من کو؟اي وادی خون! اکبر و عباس من کو؟
با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟
خون جگر از دیده ام بر چهره جاریستپیراهن آوردم بـه همره، یوسفم نیست
تصویر درد و داغ در آیینه دارمچون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم
خاموش ودر دل گفت و گو با یار دارمدر سینه داغ هیجده دلدار دارم
بعد از حسین از عمر خود آزرده بودماي کاش من با ان سه ساله مرده بودم
اشکم بـه رخ آهم بـه دل سوزم بـه سینهبی تو چگونه من روم سوی مدینه
اي کاش چون تو پیکرم صدچاک می شداي کاش جسمم در کنارت خاک می شد
گیرم کـه زنده راه یثرب را بپویمزهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟
اشعار اربعین حسینی ( از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم)
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردمتو بر نی بودی و دیدی چهها دیدم، چهها کردمگمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبردمولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردمبه یادم مانده آن روزی که میجستم ترا اماتنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردمتو را ای آشنای دل اگر نشناختم آن روزمرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردمتن چاک تو را چون جان گرفتم در برم امابرای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردمبسان شمع، آبم کرد بانگ آبآب تواگرچه تشنه بودم چشمههای چشم وا کردممیان خیمههای سوخته همچون دلم آن شبنماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردمشکسته جای مهرت را ز بیمهری به نی دیدمشکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردمولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دلسخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
شاعر : استاد حاج علی انسانی
اشعار اربعین حسینی ( اشک ها فصل تماشاست امانم بدهید )
اشک ها فصل تماشاست امانم بدهیدشوق آئینه به چشم نگرانم بدهیداز شما می شنوم عطر گل یاسین راخاک ها رنگ یقینی به گمانم بدهیدجامی از اشک فراهم شد اگر ای مردمبه تسلای دل همسفرانم بدهیدطول یک چله جدایی به خدا یک عمر استگاه خط و خبر از سیر زمانم بدهیدگر خبر دار شدید از گل داودی منیک شمیم از نفسش روح و روانم بدهیدپاره های دلم افتاده در این دشت، به خاکرخصت گریه به گلگون کفنانم بدهیدکاکل آشفته به خون، خفته در اینجا سرویباز در سایه اش آرامش جانم بدهیداین رباب است که با لاله رخان میگوید:ذکر لالایی گل را به زبانم بدهیدمن که از عطر گل فاطمه مدهوش شدمخبر از حال و هوای دگرانم بدهیدسجده ها کرده ام از بوسه بر این تربت پاکطاقت از دست شد، آرامه ی جانم بدهیددشت لبریز گلاب است اگر امکان داردبرگی از آن گل صد برگ نشانم بدهیداربعین نیست حدیثی که فراموش شودشعله عشق نه آن است که خاموش شود
شاعر: محمد جواد غفور زاده
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آیدگویا زینب محزون ز سفر می آیدباز در کرب و بلا شیون و شینی بر پاستکز اسیران ره شام خبر می آید